امروز یک مرده شور را دیدم، آنچنان زیبا می شست که لکه ای هم باقی نمی ماند. اما نمی دانم چرا پدرم از او خوشش نمی آید و مدام گریه می کند مادرم هم نفرینش! او که آدم خوبی است. من دوستش دارم. فقط کاش ناخن هایش را می گرفت تمام بدنم را زخم کرد...
نظرات شما عزیزان:
|